هنوزم بغض سکوتت برای این دل نوشته ، می تونه بهانه باشه
هنوزم" نیاز"و دردت توی متن نانوشته، می تونه ترانه باشه
هنوزم فانوس آواز عزیزت شب چراغ روشن خاطره هامه
هنوزم تعبیر نغمه ی غریبت بهترین مرهم زخم بی صدامه
سینه ی زمینوبشکاف تا ببینی گلدونای "سال قحطی" بی بهارن
چشمای خشکیده ی شبزده هامون انتظار اشک آسمونو دارن
می تونه تو قلب این بازار تشویش درد آدمک غمی بی چاره باشه
می تونه تو ناله ی مرغ گرفتار خبراز فاجعه ای دوباره باشه
آدمک تقدیر ما شد تا همیشه غرق دردیم
عاقبت هم خونه ی تو هم زبون خاک سردیم
رحمان خرامان 7/6/1385
(مسیحا)