قاصدک

 

قاصدک ! هان چه خبر اوردی؟

از کجا وز که خبر اوردی؟

خوش خبر باشی اما گرد بام من و در من بی ثمر میگردی.

 

انتظار خبری نیست مرا

نه ز یاری و نه ز دیاری

برو آنجا که بود چشم و گوشی با کسی

برو آنجا که ترا منتظرند

 

قاصدک!

در دل من همه کورند و کرند.

دست بردار از این در وطن خویش غریب

 

قاصد تجربه های همه تلخ 

با دلم میگوید

که دروغی تو دروغ

که فریبی تو فریب

 

قاصدک! راستی آیا رفتی با باد؟

با توام .آی  . کجا رفتی؟

راستی آیا جایی خبری هست هنوز؟

مانده خاکستر گرمی جایی؟

 

قاصدک

ابرهای همه عالم شب و روز در دلم میگریند.