یک پنجره برایم کافی ست.

همیشه با همه چیز کنار بیا . فرار نکن. به خاطر داشته باش که زمین به طرز احمقانه ای گرد است...

یک پنجره برایم کافی ست.

همیشه با همه چیز کنار بیا . فرار نکن. به خاطر داشته باش که زمین به طرز احمقانه ای گرد است...

بیاندیش! باید رفت.



 

 

باید رفت

بیاندیش

جمله ایست صادقانه

 

چشمان دقیق و عمیق مرا بنگر

چشمان خسته و راستگوی مرا بنگر

من از میان تاریکی

از کوچه ی سرود عاشق آمده ام

و حس دوست داشتن را از تمام قلب های کوچک و عاشق

 گرفته ام

با من بیا تا آن را صمیمانه به جنگل های خاموش و رازدار بسپاریم.

 

تا دگر قلب تنهای مرا به این بهانه نیازاری

دیگر با من از عشق نگو

قصه ایست تلخ

باید شنید و رفت...... بگذریم...... باید گذشت.

 

من به ان نقطه ی دور مینگرم

                                     به ان نقطه ی دور دور دور

که دیگر امیدی نیست برای ماندن  برای زیستن

 

من به خیال نمی اندیشم

به رویا و تصور

 

من منتظرم که شاید                      زمانی نه چندان  دور....دور

مردی با قلب بزرگ به وسعت تمامی آبهای زمین

مردی از سرزمین بیگانه

راز این قلب غمگین مرا در  چشمهایم ببیند و بعد  مرا به سرزمین مردمان ساده و خوشبخت ببرد.

 

***

میان تاریکی

تو آمدی

و من از ورای  چشمهایت تمام وجودم را دیدم

که از تاریکی میگریخت

و حسی مثل حس ترس از تاریکی

درونم نطفه می بست.

و من حس کردم چیزی درونم

مثل حس گریستن

پشیمان است و گریان

***

 من بازگشتم به همان بی کسیه قبل

اما قلب تنهاییم به بهانه ای در تاریکی ماند و من جفت شب شدم.

 



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد